سلام اینجا آخرین جاییه که دارم باهاش دردل می کنم هر چند چندان امیدی هم نیست. 4 ماه پیش به صورت سنتی...
نیما ( تحصیلات : دکترا ، 29 ساله )
سلام
اینجا آخرین جاییه که دارم باهاش دردل می کنم هر چند چندان امیدی هم نیست.
4 ماه پیش به صورت سنتی به خواستگاری دختر دوست پدرم رفتیم که با موافقت اولیه خانواد ها و دو طرف قرار بر آشنایی شد. بعد از گذشت 1 ماه از طرف خانواد ه دختر پیشنهاد بله برون و نامزدی شد که بدون هیچ مشکلی انجام شد. در طی این مدت فضای خوبی بین ما بود اما بعد از سفر من به مکه و بازگشت ارتباط رو به سردی گرفت و علت اون هم هیچ وقت نفهمیدم. دختر خانوم میگه همه معیارهای منطقی مثل شخصیت، مذهب، تحصیلات و .... رو دارم ولی از آینده می ترسم و نمی تونم باهات راحت باشم و به همین سادگی ارتباط و قطع کرد. نمی دونم آیا باید ادامه بدم یا نه
مشاور (hassan najafi)
دوست گرامي اين كه از آينده مي ترسم نمي تواند دليل معقولي در اين جهت باشد مگر اينكه ايشان يا از رفتاري در شما نگران است و نمي تواند آن را بپذيرد و يا واقعا معيارهايش متفاوت با معيارهاي شما بوده است . به هر حال شما كمي بايد به اين مساله بپردازيد و بدون هيچ محدوديتي با ايشان سخن بگوييد اگر مثلا نمي تواند به شما بگويد مثلا از او بخواهيد به پدر و يا مادرش بگويد تا به شما برسانند و يا يك نامه به شما بدهد و در آن دليل را ذكر كند . به هر حال اگر قابل حل نبود و يا نپذيرفت بهتر است ادامه ندهيد .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}